معنی اسم ها و نام های دخترانه و پسرانه - غ
معنی اسم ها و نام های دخترانه و پسرانه – غ
15 خرداد, 1397
معنی اسم ها و نام های دخترانه و پسرانه - ف
معنی اسم ها و نام های دخترانه و پسرانه – ف
15 خرداد, 1397
معنی اسم ها و نام های دخترانه و پسرانه - ق

معنی اسم ها و نام های دخترانه و پسرانه - ق

معنی نام ها و اسامی دختران و پسران ایرانی  – ق

ق

قادر

(عربی) 1- داراي قدرت، توانا؛ 2- از نامها و صفات خداوند

 

قاسم

61 قمري] فرزند امام حسن(ع) و از نخستین – (عربی) 1- (در قدیم) بخشکننده، مقسم؛ 2- (اَعلام) 1) قاسم ابن حسن: [حدود 44

یاران امام حسین(ع) که در واقعهي کربلا شهید شد؛ 2) نام یکی از فرزندان پیامبر اسلام(ص)

 

قانع

(عربی) 1- آن که به دارایی خود یا آنچه در اختیار دارد، راضی است و بسنده میکند، قناعت کننده، خرسند؛ 2- راضی و خرسند

از جواب یا از سخنی که شنیده است، مُجاب

 

قائد

(عربی) 1- آن که جمعی از مردم را رهبري میکند، رهبر، پیشرو، پیشوا؛ 2- (در قدیم) رئیس قافله، کاروان سالار؛ 3- (در قدیم)

(در نجوم) نام ستارهاي در انتهاي دُم صورت فلکی دُب اکبر

 

قائم

(عربی) 1- ایستاده، به حالت عمودي قرار گرفته؛ 2- (در ادیان) لقب امام دوازدهم شیعیان که غایب است (عج)؛ 3- (در قدیم)

334- اقامه کنندهي حق، برپادارندهي دین؛ 4-(به مجاز) قدرتمند و با اراده؛ 5- (اَعلام) 1) دومین خلیفهي فاطمی مغرب [ 322

467 قمري]، که در زمان او – قمري]، لشکر کشی او به کرانههاي فرانسه، ایتالیا و اسکندریه توفیقی نداشت؛ 2) خلیفهي عباسی [ 422

بساسیري در بغداد قیام کرد

طغرل سلجوقی به دعوت خلیفه به بغداد رفت و قیام را سرکوب کرد [ 450 هجري]

 

قباد

-1 محبوب، شاه محبوب، سرور گرامی؛ 2- (اَعلام) 1) (در شاهنامه) پهلوان ایرانی، پسر کاوه و برادر قارِن، که به دست پهلوانی

تورانی کشته شد؛ 2) (در شاهنامه) (= کیقباد) شاه داستانی ایران، نخستین شاه از سلسلهي کیانیان و از تبار فریدون، که در البرزکوه

به سر میبرد

زال پس از مرگ گرشاسپ، رستم را به جستجوي او فرستاد و او را به پادشاهی خواند

او صد سال پادشاهی کرد و

531 میلادي]، که پس از خلع بلاش -498 ؛494- پایتختش شهر استخر بود؛ 3) نام دو تن از شاهان ساسانی ایران

قباد اول: شاه [ 488

از سوي بزرگان ایران به شاهی برداشته شد

در زمان او مزدك ظهور کرد و قباد آیین او را پذیرفت

در نتیجه بزرگان او را خلع و

زندانی کردند [ 594 میلادي]

او پس از مدتی از زندان گریخت و با کمک هپتالیان به سلطنت بازگشت [ 598 میلادي] و این بار به

تدریج از مزدکیان دور شد و سرانجام به یاري پسرش انوشیروان به قتل عام مزدکیان پرداخت

[ 529 میلادي]

قباد دوم، معروف به

شیرویه: شاه [ 628 میلادي]، که پدرش خسرو پرویز را همراه با 17 تن از برادران خودش کشت و پس از 6 ماه سلطنت بر اثر

مسمومیت کشته شد

 

قدرت

(عربی) 1- توانایی، توان، سلطه و نفوذ؛ 2- (در فلسفه قدیم) توانایی ویژهي موجود زنده که با آن از روي قصد و اراده عملی را

انجام میدهد یا ترك میکند

 

قدرتالله

(عربی) قدرت خداوند

 

قُدسی

(عربی  فارسی) (منسوب به قدس)، 1- مربوط به عالم بالا، مربوط به عالم مجردات، ملکوتی؛ 2- (در قدیم) (به مجاز) فرشته

 

قُدسیه

(عربی) (مؤنث قدسی)، ( قدسی

 

قدوس

(عربی) (در قدیم) 1- پاك و منزه؛ 2- از نام ها و صفات خداوند

 

قدیر

(عربی) 1- (در قدیم) توانا، قادر؛ 2- از نامها و صفات خداوند

 

قدیره

(عربی) (مؤنث قدیر)، ( قدیر

 

قطب الدین

710 قمري] دانشمند و حکیم – (عربی) 1- محور آیین و کیش؛ 2- (اَعلام) 1) قطبالدین شیرازي: (= محمود ابن مسعود) [ 634

ایرانی، شاگرد خواجه نصیر الدین طوسی و استاد کمالالدین فارسی

سفرهاي زیادي کرد

پیدایش رنگین کمان را توضیح داد

بر

قانون ابن سینا و حکمت اشراق سهروردي شرح نوشت

تحریر اصول اقلیدس خواجه نصیرالدین طوسی را به فارسی به نام دُرَةالتّاج،

تألیف کرد و کتابهاي نَهایَتُ الاِدراك و تُحفهي شاهی را در نجوم نوشت؛ 2) قطبالدین رازي: (= محمّدابن محمّد) [قرن 8

هجري] حکیم ایرانی، که در دمشق سکونت داشت، مؤلف کتاب محاکمات به عربی، در مقایسهي شرح نصیرالدین طوسی و شرح

703 قمري]، که از – فخر رازي بر کتاب اشارات ابن سینا و شرح شمسیه؛ 3) قطبالدین شاهجهان: آخرین امیر قراختایی کرمان [ 702

720 قمري] از سلسلهي خلجی، که به دست – سوي الجایتو ایلخان مغول معزول شد؛ 4) قطبالدین مبارکشاه: آخرین شاه دهلی [ 716

غلام محبوبش کشته شد و او را هم چند ماه بعد غیاث الدین تغلق کشت

5) قطبالدین آیبک: [قرن 6 و 7 هجري] امیر ترك، که از

سوي معزّالدین محمّد سام امیر سلسلهي آل شنسب، حکومت متصرفات او را در هند به دست گرفت [ 592 هجري] و سپس بدائون،

قنوج و قلعهي کالنجر را تسخیر کرد و پس از کشته شدن معزّالدین [ 602 هجري]، مرکز حکومتش را از دهلی به لاهور منتقل کرد

 

قمر

(عربی) 1- (در نجوم) ماه؛ 2- جِرم آسمانی که دور سیارهاي بچرخد؛ 3- (اَعلام) سورهي پنجاه و چهارم از قرآن کریم داراي پنجاه

و پنج آیه؛ 4- (در قدیم) (به مجاز) زن زیباروي

 

قمرالزمان

(عربی) 1- ماه دوران؛ 2- (اَعلام) نام یکی از اشخاص هزار و یک شب (الف لیله ولیله)

 

قمرسیما

(عربی) 1- ویژگی آن که چهرهاش مثل ماه میباشد؛ 2-(به مجاز) زیبارو

 

قَوام

(عربی) استواري، استحکام

 

قَوامالدین

(عربی) 1- موجب استواري و استحکام دین؛ 2- (اَعلام) نام چند تن اشخاص در تاریخ

 

قَهار

(عربی) 1- نیرومند، پر زور؛ 2- (در قدیم) سلطهگر و غالب و چیره؛ 3- از نامها و صفات خداوند

 

قهرمان

– (معرب پهلوان)، 1- آن که در کار دشوار و مهمی مثل ورزش یا جنگ تلاش زیادي کرده و به شهرت رسیده است؛ 2- پهلوان؛ 3

دلاور؛ 4- (در قدیم) نگهبان و محافظ

 

قَیس

( (عربی) 1- با خودنمائی و برازندگی راه رفتن، سختی، اندازه کردن، چیزي را به چیزي قیاس و اندازه نمودن؛ 2- (اَعلام) 1

قیسابن سعد انصاري: [قرن اول هجري] از اصحاب پیامبر اسلام(ص)؛ 2) قیسابن مسهر صیداوي [قرن اول هجري] از یاران امام

حسین(ع) که توسط ابنزیاد دستگیر و به شهادت رسید؛ 3) قیسابن مُلَوَّح عامري [قرن اول هجري] ملقب به مجنون: شاعر عرب

عصر اموي، که عشق او به لیلی موضوع داستانهاي فراوانی در ادبیات عربی و فارسی بوده است

 

avatar